مقایسه انقلاب ایران با انقلاب روسیه، بخش اول

به گزارش پایگاه خبری بهبهان ما ، دکتر منوچهر محمدی در کتاب «انقلاب اسلامی در میان انقلاب های بزرگ جهان» به‌ مقایسه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ با انقلاب روسیه‌ که‌ يکي از بزرگترین‌ انقلابات‌ معاصر اروپا و جهان‌ خوانده‌ شده‌ و منشأ رواج‌ گفتمان‌ سوسیالیستی‌ در قرن‌ گذشته‌ شد پرداخته‌ و نشان‌ می‌دهد که‌ چگونه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران، از جهات‌ متعدد، عمیق‌تر، جد‌ی‌تر و مردمی‌تر از آن‌ بوده‌ و گفتمان‌ متفاوتي را به‌ بشریت‌ معاصر عرضه‌ کرده‌ است.
به دليل گستردگي ابعاد موضوع اين مقايسه تنها در وجوه‌ اقتصادی، سیاسی‌ و اجتماعی‌ مي باشد:
‌‌1. موقعیت‌ اقتصادی‌ رژیم‌های‌ پیش‌ از انقلاب:
شرایط‌ اقتصادی‌ در روسیه‌ نیز قبل‌ از انقلاب، از آغاز دهه‌ اول‌ قرن‌ بیستم‌ وضع‌ مطلوبی‌ نداشت. دو جنگ‌ خارجی‌ که‌ در این‌ دوره‌ اتفاق‌ افتاد بر شدت‌ نابسامانیهای‌ اقتصادی‌ افزود، رکود اقتصادی‌ که‌ تا سال‌ 1909 دوام‌ داشت‌ شرایط‌ ناگواری‌ را برای‌ کارکنان‌ و دهقانان‌ ایجاد کرده‌ بود، از یک‌ سو بیکاری‌ را سخت‌ دامن‌ می‌زد و از سوی‌ دیگر شرایط‌ کار و میزان‌ درآمد این‌ دو طبقه‌ را طاقت‌ فرسا و غیر قابل‌ تحمل‌ ساخته‌ بود اعتصاباتی‌ که‌ در این‌ دوران‌ کارگران‌ راه‌ می‌انداختند عمدتاً‌ ماهیت‌ اقتصادی‌ داشت‌ و مرتباً‌ بر تعداد اعتصابات‌ و شماره‌ شرکت‌ کنندگان‌ در اعتصابات‌ افزوده‌ می‌گشت.
حال‌ آنکه‌ در ایران، در اواخر حکومت‌ شاه‌ رژیم، ایران‌ در مطلوبترین‌ سطح‌ از قدرت‌ اقتصادی‌ که‌ در تمام‌ سلطنت‌ 57 ساله‌ رژیم‌ پهلوی‌ بی‌سابقه‌ بود به‌ سر می‌برد. با افزایش‌ سریع‌ و غیر قابل‌ پیش‌بینی‌ درآمد نفت‌ ، رژیم‌ ایران‌ نه‌ تنها تبدیل‌ به‌ یکی‌ از دولتهای‌ ثروتمند شده‌ بود بلکه‌ جامعه‌ ایرانی‌ را به‌ یک‌ جامعه‌ کاملاً‌ مصرفی‌ تبدیل‌ کرده‌ بود. بدین‌ ترتیب‌ ملاحظه‌ می‌گردد در حالی‌ که‌ دولت روسیه‌ از نظر اقتصادی‌ در بدترین‌ شرایط‌ بود و در حقیقت‌ در مرحله‌ ورشکستگی‌ نهایی‌ قرار داشت دولت‌ ایران‌ با توجه‌ به‌ افزایش‌ ناگهانی‌ و غیر قابل‌ پیش‌بینی‌ قیمت‌ نفت‌ از نظر ذخائر ارزی‌ و توانائیهای‌ مالی‌ در مطلوبترین‌ و مناسبترین‌ شرایط‌ اقتصادی‌ در تاریخ‌ خود بوده‌ است.
‌‌2. اقتدار نظامی‌ رژیمهای‌ پیش‌ از انقلاب‌ :
از مهمترین‌ و در عین‌ حال‌ محسوس ترین‌ ابزار قدرت‌ و اعمال‌ حاکمیت‌ هر رژیم‌ سیاسی‌ به‌ ویژه‌ نظامهایی‌ که‌ با بحرانها و فشارهای‌ داخلی‌ مواجه‌ می‌باشند و نیاز به‌ تهدید و ارعاب‌ و احیاناً‌ سرکوب‌ حرکتهای‌ معارض‌ و مخالف‌ خود را دارند قدرت‌ نظامی‌ آنها می‌باشد. هر گاه‌ در یک‌ نظام‌ سیاسی، قدرت‌ نظامی‌ از انسجام‌ لازم‌ برخوردار نباشند و روحیه‌ خود را در اثر شکستیهای‌ پی‌ در پی‌ از دست‌ بدهد و همچنین‌ دولت‌ بخاطر مشکلات‌ اقتصادی‌ امکان‌ تأمین‌ تدارکات‌ و خواسته‌های‌ آنها را نداشته‌ باشد و در نهایت‌ قدرت‌ نظامی‌ اعتقاد و ایمان‌ خود را به‌ رژیم‌ سیاسی‌ از دست‌ بدهد نه‌ تها قدرت‌ سیاسی‌ قادر به‌ بهره‌برداری‌ از چنین‌ نیروی‌ نظامی‌ برای‌ سرکوب‌ قدرت‌ اجتماعی‌ معارض‌ نخواهد بود، بلکه‌ خود بصورت‌ یک‌ مدعی‌ خطرناک‌ درآمده‌ و احیاناً‌ به‌ گروههای‌ اجتماعی‌ مخالف‌ خواهد پیوست‌ و احتمال‌ سقوط‌ قدرت‌ سیاسی‌ را شدیداً‌ افزایش‌ خواهد داد.
موقعیت‌ نظامی‌ روسیه‌ در اروپا بدلیل‌ جنگهای‌ کریمه‌ و جنگ‌ 1905 تغییر کرده‌ بود. کشوری‌ که‌ در 1815 تنها قدرت‌ قوی‌ قاره‌ اروپا بود و بعد از 1848 به‌ نظر می‌رسید که‌ هنوز فاصله‌ زیادی‌ با سایر قدرتهای‌ اروپایی‌ داشت‌ بعد از جنگ‌ کریمه‌ به‌ حد یکی‌ از چند قدرت‌ مساوی، تنزل‌ یافت‌ و تا زمانی‌ که‌ تزار در سن‌ پطرزبورگ‌ حاکم‌ بود هرگز موقعیت‌ 1815 را پیدا نکرد. جنگ‌ جهانی‌ اول‌ از نظر وسعت‌ و مدت‌ و نزدیکی‌ به‌ مرزهای‌ روسیه‌ از جنگ‌ روس‌ و ژاپن‌ به‌ مراتب‌ مهمتر بود و تأثیر بیشتری‌ در داخل‌ کشور بر جای‌ گذاشت‌ بطوریکه‌ قوای‌ نظامی‌ این‌ کشور را کاملاً‌ به‌ تحلیل‌ برده‌ و سربازان‌ شکست‌ خورده‌ و بازگشته‌ از جبهه‌ را بصورت‌ مدعیانی‌ برای‌ قدرت‌ سیاسی‌ حاکم‌ درآورد و به‌ همین‌ علت‌ بود که‌ انقلاب‌ روسیه‌ در اوج‌ اشتعال‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ بوجود آمد.
با این‌ ترتیب‌ ملاحظه‌ می‌گردد که‌ نظام‌ سیاسی‌ حاکم‌ بر روسیه‌ قبل‌ از انقلاب‌ نه‌ تنها نیروی‌ نظامی‌ و قوای‌ مسلح‌ نیرومند و وفادار به‌ قدرت‌ سیاسی‌ با خود نداشتند بلکه‌ ارتشی‌ شکست‌ خورده، روحیه‌ از دست‌ داده‌ و عاصی‌ شده‌ از نظام‌ با پیوستن‌ به‌ کارگران‌ اعتصابی‌ نقشی‌ مهم‌ در پیروزی‌ انقلاب‌ بازی‌ کردند.
اما ارتش‌ شاهنشاهی‌ ایران‌ بر خلاف‌ فرانسه‌ و روسیه‌ در طول‌ حداقل‌ 57 سال‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ در هیچ‌ جنگ‌ خارجی‌ مهمی‌ شرکت‌ نکرده‌ بود. بیش‌ از هر پادشاهی‌ در ایران‌ محمدرضا شاه‌ به‌ نیروهای‌ مسلح‌ توجه‌ داشت. او بعنوان‌ فرمانده‌ نیروهای‌ مسلح، احساس‌ می‌کرد که‌ یک‌ ارتش‌ قوی‌ و نیرومند و در عین‌ حال‌ وفادار به‌ پادشاه، نه‌ تنها می‌تواند نظام‌ سیاسی‌ او را در قبال‌ مخالفین‌ داخلی‌ حفظ‌ کند بلکه‌ با توجه‌ به‌ جاه‌ طلبیهایش‌ می‌تواند ابزار و اهرم‌ لازم‌ را برای‌ دخالت‌ در امور منطقه‌ و همسایگانش‌ و پیشبرد اهداف‌ بین‌المللی‌ او فراهم‌ نماید.
میتوان با قاطعیت‌ ادعا کرد در روسیه‌ از نظر نظامی‌ با توجه‌ به‌ شکستهای‌ پی‌ در پی‌ در جنگهای‌ متعدد ضعیف‌ترین‌ و نامطمئن‌ترین‌ وضعیت‌ بوده‌ و ارتش‌ آن نه‌ تنها حمایت‌ لازم‌ را از نظام‌ سیاسی‌ حاکم‌ نمی‌کرد بلکه‌ نسبت‌ به‌ انقلابیون‌ گرایش‌ نشان‌ داده‌ و بعضاً‌ به‌ آنها می‌پیوستند، در حالیکه‌ ارتش‌ ایران‌ در بهترین‌ شرایط‌ از نظر نیرو و تجهیزات‌ بوده‌ و جز در موارد استثنایی‌ و آن‌ هم‌ به‌ صورت‌ پراکنده، تا آخرین‌ لحظات‌ عمر رژیم‌ شاه‌ نسبت‌ به‌ نظام‌ وفادار باقی‌ مانده‌ و اکثراً‌ در سرکوب‌ انقلابیون‌ نیز کوتاهی‌ نکردند.
دو کشور‌ مورد بررسی‌ ما هر کدام‌ از جمله‌ کشورهایی‌ هستند که‌ نه‌ تنها دارای‌ موقعیت‌ استراتژیکی‌ مهم‌ و حساس‌ می‌باشند بلکه‌ بعنوان‌ قدرتهای‌ بالفعل‌ یا بالقوه‌ بزرگ‌ محسوب‌ می‌شوند و در طول‌ تاریخ‌ نقش‌ فعالی‌ در روابط‌ بین‌الملل‌ جهانی‌ و منطقه‌ای‌ بازی‌ کرده‌ و می‌کنند. بدیهی‌ است‌ که‌ در قبال‌ تحولات‌ انقلابی‌ این‌ کشورها چه‌ قبل‌ از پیروزی‌ و چه‌ بعد از پیروزی‌ کشورهای‌ دیگر بویژه‌ کشورهای‌ همسایه‌ و ذینفع‌ عکس‌العمل‌ نشان‌ داده‌ و به‌ نفع‌ قدرت‌ سیاسی‌ حاکم‌ و یا بالعکس‌ در جهت‌ حمایت‌ از گروههای‌ اجتماعی‌ معارض‌ فعال‌ می‌گردند. در نتیجه‌ مسئله‌ واکنش‌ بین‌المللی‌ از جمله‌ عوامل‌ مهمی‌ است‌ که‌ در بررسی‌ قدرت‌ و توانائیهای‌ رژیم‌ سیاسی‌ حاکم‌ قبل‌ از انقلاب‌ ضرورت‌ دارد که‌ مورد توجه‌ و دقت‌ کافی‌ قرار گیرد.
جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و درگیری‌ مستقیم‌ روسیه‌ تزاری‌ در جنگ‌ با آلمان، عثمانی‌ و ژاپن‌ دشمنی‌ این‌ دولتها بویژه‌ دولت‌ قدرتمند و نوپای‌ آلمان‌ را برعلیه‌ خود داشت‌ به‌ طوریکه‌ لنین‌ با حمایت‌ و امکانات‌ فراهم‌ شده‌ این‌ دولت‌ توانست‌ به‌ انقلابیون‌ روسیه‌ ملحق‌ شده، و پایه‌ انقلاب‌ بلشویکی‌ اکتبر 1917 را بریزد. از طرف‌ دیگر با توجه‌ به‌ اینکه‌ دولتهای‌ روسیه‌ تزاری‌ یعنی‌ فرانسه‌ و انگلیس‌ خود مستقیماً‌ با آلمان‌ و متحدینش‌ درگیر بودند امکان‌ هیچ‌ نوع‌ حمایتی‌ از تزار روسیه‌ در شرایط‌ بحرانی‌ نداشتند.
اما دولت‌ ایران‌ و رژیم‌ شاه‌ از حداقل‌ یک‌ دهه‌ قبل‌ از سقوط‌ خود علیرغم‌ وجود شرایط‌ دو قطبی‌ با توجه‌ به‌ پایان‌ جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ آرامش‌ و همزیستی‌ مسالمت‌آمیز از حمایت‌ کامل‌ دو ابرقدرت، و قدرتهای‌ بزرگ‌ و منطقه‌ای، تا آخرین‌ روزهای‌ حکومتش‌ برخوردار بود و متقابلاً‌ انقلابیون‌ ایران‌ از هیچگونه‌ حمایت‌ بین‌المللی‌ برخوردار نبودند.
با این‌ ترتیب‌ در حالیکه‌ دولت روسیه‌ از نظر حمایت‌ بین‌المللی‌ در شرایط‌ نامناسب‌ به‌ سر می‌برد و دول‌ اروپایی‌ اغلب‌ نسبت‌ به‌ رژیمهای‌ این‌ دو کشور در شرایط‌ قبل‌ از انقلاب‌ نظر مساعدی‌ نداشته‌ و بعضاً‌ تخاصم‌ بودند و نه‌ تنها هیچگونه‌ حمایتی‌ از نظامهای‌ سیاسی‌ در آن‌ شرایط‌ نکردند بلکه‌ در مواردی‌ به‌ حمایت‌ از انقلابیون‌ پرداختند دولت‌ ایران‌ از این‌ نظر در شرایط‌ مطلوبی‌ به‌ سر می‌برد.

 

ادامه دارد…

کد خبر : 2210