جوابیه مبسوط به یادداشت”دو کلمه حرف حساب با شیخ شهیر شهر”

متن زیر جوابیه ای به مطلب وب سایت ارگانیان می باشد که از طریق ایمیل در اختیار تحریریه بهبهانما قرار گرفته است و عینا منتشر می شود، انتشار این مطلب الزاما به معنای تایید آن نیست و مسئولیت آن به عهده نویسنده محترم می باشد.

برای مشاهده مطلب ارگانیان، کلیک نمایید.

به نام خدا

جوابیه مبسوط به یادداشت سایت ارگانیان”دو کلمه حرف حساب با شیخ شهیر شهر”

عرفان حسنی فر

عرفان حسنی فر

در دفاع از جبهه فرهنگی انقلاب

چندی پیش به مناسب سالروز ارتحال حضرت امام (ره)، حجت الاسلام والمسلمین محسن قنبریان در مسجد بلال شهرستان بهبهان سخنرانی با موضوع نسبت انقلاب و ظهور (زاویه دیدگاه حضرت امام(ره) با برخی از یاران) ایراد فرمودند.

در ابتدا جهت اطلاع خوانندگان محترم صوت آن سخنرانی را به همراه بروشر آن، در اختیار عزیزان قرار میدهیم

لینک دانلود سخنرانی

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/audio/i9Q1mHHjBpbj_Tdfj379fb33hnOM78qvStH1GUMgzANX-jSyUMCpkA/d/

لینک دانلود بروشور سخنرانی

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/jJjfIdF43wJqHhQhyMpvb8UUbFrlYCTjZDf5YSnqbcFhnhCRVNaNEQ/d/

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/4384CJ_XuNbe5mPeOInQxTLsgAbQeY005Q3res3IlKwmg-C7J6b-cw/d/

اخیرا مطلبی در سایت ارگانیان قرار داده شد که در آن به نقد این سخنرانی آقای قنبریان پرداخته است. لازم بذکر است در کمال تعجب سایت ارگانیان پیشنهاد پاسخگویی به آن مقاله، از جانب ما را نپذیرفت! ( این در حالی است که مقاله منتشر شده در این سایت به فهم و شعور 95 درصد از مخاطبان و مستمعین آقای قنبریان توهین کرده است! ) سایت ارگانیان فراموش نکند که آزادی بیان و گفتگو جاده ای یک طرفه نیست، و انصاف و اخلاق رسانه ای حکم می کند که هم مقالات مخالف یک اندیشمند را انتشار دهند و هم مقالات موافق تفکرات یک اندیشمند را منتشر کنند. و معمولا در عرف رسانه ای لازم نیست که حتما شخص مورد انتقاد خود به طور مستقیم جوابیه بفرستد بلکه در موارد زیادی شاگردان آن اندیشمند در مقام پاسخگویی قرار میگیرند.

لینک یادداشت ارگانیان

http://arganian.ir/1394/04/پاسخی-مستند-به-سخنرانی-شیخ-محسن-قنبریا/

مقدمه

در شش سال اخیر جریان های فکری سیاسی معرفتی شهرستان بهبهان به دو دسته تقسیم شده اند: دسته اول اهل منطق و گفتگو ــ دسته دوم اهل سطحی نگری و واهمه داشتن از گفتگو.

   خصوصیت دسته ی اول این است که هر بار و هر جا سخن یا بیانی گفته اند و یا نوشته اند استدلال همیشه در جان کلام آنها واضح بوده و مخاطبانشان را همواره به تحقیق و مباحثه دعوت می کنند و حجت الاسلام محسن قنبریان از کسانی است که همواره علمی سخن می گوید و همه را دعوت به مناظره و گفتگو می کند. خصوصیت دسته ی دوم همواره اینطور بوده است زمانی که پای مباحثه و مناظره به وسط می آید آن مکان را ترک  می کند و همیشه سخنان خود را خارج از منطق یا در پستوها  بیان میکنند و رفتار های پوپولیستی در آنها موج می زند. البته رو آوردن دوستان به مباحثه و مناظره را باید به فال نیک گرفت.

به نظرم تحلیل “دو کلمه حرف حساب با شیخ شهیر شهر” آنقدر به لحاظ علمی اشکال دارد که حتی می شود به حاشیه های مطرح شده در آن هم ایراد گرفت و آنقدر سیاست زدگی در متن مورد نظر مشهود است! که دیگر نمی توان به آن گفت حرف حساب!

   در ابتدا مناسب می دانم حدیثی را از پیامبر رحمت(ص) ذکر کنم تا ملاک و معیاری برای حب و بغض های ما در زندگی شخصی و اجتماعی باشد. روزی پیامبر اکرم(ص) از اصحاب سوال کرد: ای عری الایمان اوثق؟ به من جواب دهید در میان دستگیره های ایمان آن که از همه قرص تر و محکم تر است کدام است؟ یکی گفت نماز، پیامبر(ص)فرمودند نماز دستگیره ایمان هست ولی محکم ترین دستگیره ها نیست، دیگری گفت روزه فرمودند نه، یکی گفت زکات فرمودند نه، یکی گفت حج فرمودند نه، یکی دیگر گفت جهاد فرمودند نه، چند جواب از آنهایی که جزء ارکان خمسه بشمار می رود دادند وقتی که دیدند هیچ یک از آنها نیست گفتند خودتان بفرمایید یا رسول الله، فرمود: « از همه دستگیره ها محکم تر دوست داشتن بخاطر خدا و دشمنی داشتن به خاطر خدا است»(کافی,ج2,ص12) بر طبق این حدیث اگر کسی را تایید می کنیم باید برای خدا باشد, اگر کسی را تکذیب می کنیم برای خدا باشد, اگر از کسی انتقاد می کنیم برای خدا باشد, اگر کسی را مورد ستایش قرار می دهیم باید برای خدا باشد اگر از فلان جریان خوشمان نمی آید برای خدا باشد، اگر از فلان جریان خوشمان می آید باز هم برای خدا باشد.

مطالب خودم را در هفت قسمت خدمت عزیزان عرضه خواهم نمود.

خدا را شاهد می گیرم سعی نموده ام نهایت ادب، انصاف و منطق را همراه این یاداشت قرار دهم.

  • آقای مهاجرانی در ابتدا آقای قنبریان را به رعایت نکردن انصاف متهم می نماید مایلم انصاف را از دیدگاه شهید مطهری بیان کنم، ایشان می فرمایند «این انصاف چیست در بشر؟ صد در صد قیام علیع منافع خود است»(کتاب آزادی انسان ,ص45)

      حال سوال این است چه کسی در این شهرستان علیه منافع شخصی خود قیام کرده است. به ضرس قاطع عرض می کنم هیچ فردی به اندازه ایشان برای احقاق حقوق و منافع این شهرستان قیام نکرده است. هیچ فرد یا گروهی به اندازه ی ایشان برای مشکلات مردم داد نزده است بنده کسی را در این شهر به غیر از ایشان نمی شناسم که بخاطر مشکلات مردم این شهرستان به دیوان عدالت اداری شکایت کرده باشد.  فکر نکنم کسی که هم به جریان اصول گرا و هم به جریان اصلاح طلب همواره هر گونه انحرافی را مشاهده نمودند انتقاد خود را با صراحت کامل بیان نموده است را بشود به بی انصافی متهم نمود.

  • جناب مهاجرانی بر خلاف آقای قنبریان عقیده دارد که آیت الله هاشمی رفسنجانی زمینه سازیِ انقلاب اسلامی برای ظهور را قبول دارند و از جواب دوم  آقای هاشمی به این نتیجه گیری می رسد. آقای مهاجرانی نتیجه گیری اش را اینطور بیان میکند« فکر میکنم در اینجا قضیه کاملا روشن است و مخاطب براحتی بتواند تفاوت دو متن را از هم تمیز دهد، و اگر صرفا متن برش زده آقای قنبریان ملاک باشد نیز پاسخ روشن است.»

    بله آقای مهاجرانی مخاطب واقعا به راحتی می تواند صحبت آقای هاشمی را تشخیص دهد ولی برایم تعجب آور است که جنابعالی چرا مطلب را تشخیص نمی دهید. دارا بودن حداقل درجه فهم دینی و شیعی کافی است تا انسان بتواند بین موضوع انتظار و ظهور تفاوت قائل شود درست است که دو موضوع ظهور و انتظار با هم رابطه دارد ولی باید آنها را از هم تفکیک کرد، قسمت دوم پاسخ آقای هاشمی به هیچ شکل نمی تواند توجیهی برای پاسخ اول ایشان که عنوان میکند «من به صورت مستند نمی توانم بگویم» باشد. آقای هاشمی در مورد وظایفی که اسلام بر دوش ما نهاده است صحبت می کند و می گوید (از جمله تکالیف می تواند وظیفه ی خدمت به مردم, مبارزه با ظلم و ستم, تبیین معارف الهی ,باز کردن راه پیشرفت مردم و…)در واقع تلقی آقای هاشمی این است که  فرهنگ انتظار که به تعبیر ایشان (انسان امیدوار دارای افق دید، آماده تلاش و جهاد است) در انقلاب اسلامی وجود دارد. در جواب باید گفت فرهنگ انتظار محصور در ایران و انقلاب اسلامی نیست بلکه آن کسی هم که در نیویورک و لندن کار فرهنگی می کند و انجمن اسلامی تشکیل می دهد را هم می توان ذیل این دیدگاه آقای هاشمی قرار داد که باید با ظلم مبارزه کرد, تبیین معارف الهی و هر کاری که اسلام دستور داده را در هر نقطه دنیا انجام داد. آقای مهاجرانی، اگر این تلقی آقای هاشمی را به معنای نقطه آغاز انقلاب بزرگ جهانی اسلام به پرچم داری حضرت حجت(عج) به حساب آورد باید گفت انجمن اسلامی دانشگاه لندن هم می تواند نقطه آغاز انقلاب بزرگ اسلامی باشد. توجه داشته باشید که در همه نقاط دنیا امکان وجود فرهنگ انتظار نیز هست، ولی در دنیای کنونی و در حال حاضر فقط حرکت و گفتمان انقلاب اسلامی ایران می تواند مقدمه ظهور حضرت حجت(عج) باشد

     آقای مهاجرانی برای این جمله آقای هاشمی که می گوید «من به صورت مستند  (انقلاب اسلامی حرکتی در مسیر رسیدن به انقلاب حضرت حجت) نمیتوانم بگویم» توجیح برایش درست می کند و استدلال می آورد که ایشان نمی تواند ظهور در انقلاب اسلامی را به آیات و روایات محکم استناد دهد. در جواب باید گفت ای کاش آقای هاشمی همیشه از روی آیات و روایات و کتاب های موجود، موضوعی را مورد استناد قرار دهد ولی آیا واقعا اینطور است؟ ایشان از طرف امام خاطره ای نقل می کند و می گوید « امام موافقِ با حذف شعار مرگ بر امریکا بود » ولی در نهایت تعجب، ما در هیچ یک از کتاب ها، سخنرانی های امام و وصیتنامه ایشان چنین چیزی را مشاهده نمی کنیم. چطور می شود آقای هاشمی برای خیلی از سیاست های مورد نظرش به خاطره گویی از حضرت امام(ره) متوسل می شود و از ایشان مایه می گذارند و حضرت امام را مستند  تفکراتشان معرفی می کند ولی سخنان متعدد و پرشمار حضرت امام(ره) را درباره  مقدمه انقلاب اسلامی برای ظهور که یکی از آنان می فرماید « انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت(عج) است که خدا بر همه مسلمانان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد »(صحیفه امام ,ج 21 ,ص327) را نمی تواند مورد استناد قرار دهد. لازم به ذکر است در مورد نقش ایرانیان در ظهور حضرت حجت(عج) کتاب عصر ظهور آیت الله کورانی میتواند مستندی مستدل از آیه و روایت در این زمینه باشد.

  • در رابطه با موضوع برائت از مشرکین، آقای هاشمی در خاطراتش می نویسد که حضرت امام از من خواست تا مسئله حج را حل بکنم و ایشان هم برای این امر با آقای ملک عبدالله(که آن موقع امیر عبدالله بود) وارد مذاکره میشود و توافق میکند که مراسم برائت از مشرکین در بعثه انجام بپذیرد و هیچ بلنگویی هم در آنجا نباشد و چند نفر در آنجا جمع بشوند و دعایی بخوانند و بروند.

اما چند نکته در این رابطه:

   تاکید حضرت امام(ره) برای حل و فصل مسئله حج برای چه بود؟ آیا نظر حضرت امام این بود که مراسم حج را به صورت زیر زمینی و با صدای مورچه ای انجام دهیم؟ اینطور برگزار کردن با برگزار نکردن چه تفاوتی دارد؟ آیا آن حج ابراهیمی که مدنظر حضرت امام(ره) بود و در آن باید صدای استکبار ستیزی از بزرگ ترین اجتماع مسلمین به گوش جهانیان برسد را می شود به این شکل حج، که آقای هاشمی توافق کرده است مقایسه کرد؟

   در این زمینه آقای ری شهری می گوید « حقیقت این است که من آن توافق را ذلت بار می دانستم زیرا سعودی ها از ابتدا هم مشکلی با برگزاری مراسم برائت به این صورت نداشتند و بنابراین برای اجرای چنین مراسمی اساسا نیازی به مذاکره و توافق با مقامات عربستانی نبود.» حضرت امام(ره) به آقای هاشمی فرموده بود موضوع حج را حل بکند ولی ایشان آن را میخواست به سبک روابط خانوادگی با سعودی ها و شام خوردن و شام دادن و به خانه همدیگر رفتن حل کند که عکس این دیدار های خانوادگی هم منتشر شده است و در خاطرات عفت مرعشی همسر آقای هاشمی هم آمده است. مثلا همسر آقای هاشمی مصاحبه ای با ماهنامه مدیریت ارتباطات دارد. خبرنگار درباره ی سفر به عربستان از ایشان سوال میکند و می پرسد: آنجا هم (بقیع) شما با همسر ملک عبدالله دیدار داشته اید؟ در جواب میگوید «نه من سال اول خودم تنهایی رفتم و آقای هاشمی نبود. تقریبا من روابط ایران و عربستان را درست کردم. اولین دفعه که من رفتم مکه، خانم ملک عبدالله مهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت – و در ادامه  میگوید – ملک عبدالله یک شام آمدند خانه ی ما! »

   آقای مهاجرانی در این رابطه به جای جواب دادن به نقد های آقای قنبریان، ایشان را  به نخواندن کتاب آقای ری شهری متهم میکند و در قسمت بعد اصل خاطرات آقای ری شهری را هم مورد شبهه قرار میدهد.

   آقای مهاجرانی! این حرف تان حیرت آور است و تعجب هر اهل معرفتی را بر می انگیزد. دوست و دشمن به پژوهشگری آقای قنبریان اعتقاد دارند. به عنوان یک کسی که فعالیت تشکیلاتی دانشجویی داشته ام جهت اطلاع عرض میکنم، گاهی اوقات با چند تن از اساتید دانشگاهی در مورد آقای قنبریان صحبت می کردم همه آنان به اتفاق پژوهشگری ایشان را تصدیق می نمودند. چندی پیش یکی از اساتید علوم سیاسی یکی از دانشگاه های کشور با استفاده از یک رابط از من خواست که یک مجموعه سخنران از آقای قنبریان را به دست ایشان برسانم. بنده هم حدود 400 سخنرانی از ایشان را در اختیارشان گذاشتم. قطعا اگر ایشان انسان سطحی نگری بودند جامعه علمی چنین نظری را در مورد ایشان نداشتند. در همین موضوع مربوطه بعد از نقدی که شما انتشار دادید با ایشان در این مورد صحبت نمودم، خودم از زبانشان شنیدم به غیر از خاطرات آقای ری شهری، حتی خاطرات آقای هاشمی و خاطرات عفت مرعشی را در این زمینه مطالعه کرده است و نظران مختلف را به همدیگر عرضه نموده است. حتی ایشان خاطراتی که هنوز هم چاپ نشده را از آقای موسوی خوئینی ها مطالعه کرده اند و برای بنده نقل نموده اند که مربوط به سالهای ابتدایی مسئولیت موسوی خوئینی ها در حج میباشد. بنده احساس میکنم چون خودتان برای کسب اطلاعات در مورد آقای ری شهری در اینترنت جستجو کرده اید و فرصت نکردید اصل خاطرات را مطالعه کنید، فکر کردید که آقای قنبریان هم مانند شما مطالب را فقط در اینترنت می خوانند.

   یا این که میگویید چرا خاطرات آقای ری شهری مورد استناد قرار می گیرد و بر اساس آن باید در مورد آقای هاشمی قضاوت کنیم! جواب واضح است ایشان در آن زمان سرپرست حجاج ایرانی در بعثه رهبری بوده است و در متن ماجرا ها حضور داشته است، مگر غیر از ایشان چه کسانی از این ماجرا با خبر هستند؟  پس منطقی است که ما به سخنان ایشان رجوع کنیم

   مایلم در این بخش به سخنان مقام معظم رهبری اشاره کنم که فرمودند« بدانید هر کس حج را از هویت سیاسی آن جدا کند یا جاهل است یا مغرض » از دوستان عزیز می خواهم مذاکرات آقای هاشمی و امیر عبدالله را با این سخن مقام معظم رهبری مقایسه کنند.

   آقای ری شهری در رابطه با دیدگاه مقام معظم رهبری و آقای هاشمی در مورد برائت میگوید« مطالب ایشان در رابطه با مسائل برائت قبل مقایسه با سخنان رهبری نبود » لازم به ذکر است مراسم برائت از مشرکین به سبک آقای هاشمی فقط یک سال انجام شد و در سالهای بعد با پیگیری های آقای ری شهری در راستای نظرات مقام معظم رهبری، در برگزاری آن تعادل و توازن برقرار شد.

  • آقای قنبریان در بخشی از سخنان خود به سخنان آیت الله جنتی در مورد عربستان که با موضوع مرگ پادشاه عربستان بود اشاره می نماید و می گوید که از این موضع آقای جنتی نه آقای روحانی آن را پسندید و نه آقای ظریف. در کمال ناباوری آقای مهاجرانی خیال میکند که آقای جنتی در مورد اتفاقات آن سالها و مسائل مربوط به برائت از مشرکین صحبت کرده است! و پیرو همین خیال فکر میکند که مگر آقای روحانی و ظریف در آن زمان چه مسئولیتی داشتند که آقای قنبریان به آنها انتقاد میکند!

   آقای مهاجرانی جهت اطلاع تان عرض می کنم، آقای جنتی بعد از مرگ پادشاه عربستان صحبت کرده اند و صحبت های ایشان هم مورد خوشایند آقای روحانی(رئیس جمهور) و آقای ظریف(وزیر امور خارجه) قرار نگرفته است.

   معلوم میشود جنابعالی نه سخنرانی ها را خوب گوش میدهی و نه خبرها را به خوبی دنبال می کنید وگرنه متوجه می شدید که آقای جنتی در نماز جمعه تهران در مورد مرگ پادشاه سعودی صحبت کرده است.

  • علت اینکه آقای مهاجرانی صحبت های حضرت امام و مقام معظم رهبری درباره آقای هاشمی را نقل کرده را نمیدانم چیست. به نظر خودتان نقد کردن و ایراداتِ واردهِ را با این جملات میتوانید توجیه و محو بکنید. حال اینکه حضرت امام(ره) فرمودند: میزان حال فعلی افراد است. و در جای دیگری فرمودند هر موقع دشمنان انقلاب از شما راضی بودند بدانید که اشکالی در کارتان است. واقعا سوال برانگیز است چرا جریان ضد انقلاب و شبکه های معاند مانند bbc که متعلق به وزارت خارجه کشور انگلستان استعمارگر می باشد از ایشان حمایت میکند.

   چرا ایشان باید یکی از پایه های فتنه اسرائیلی آمریکایی سال 88 باشد. فتنه ای که روسای اسرائیل آن را برای خودشان سرمایه می دانند. فتنه ای که ضررهای مالی زیادی به کشور وارد ساخت (بر طبق آمار شهرداری تهران خسارات مادی وارده توسط فتنه به کشورمان بالغ‌ بر بیش از ۳۲۴ هزار میلیارد تومان است!) و یا چرا صدام و ملک عبدالله ایشان را برادر خود خطاب میکنند! و چرا ایشان از این حمایت ها اعلام تبری نمیکند! یا چرا ایشان در کتاب خاطراتش می نویسد برای تفریح به اسکی روی آب آن هم در روز تاسوعای حسینی می پردازد (خاطرات روز یکشنبه 30 تیر 1370 مصادف با تاسوعای حسینی) تعجب برانگیز است که یک رئیس جمهور و آن هم یک آیت الله! اسکی رو آب تمرین کند، “واقعا مگه میشه مگه داریم!”

  • آقای مهاجرانی در جایی دیگر آقای قنبریان را به تنها انتقاد کردن از یک جریان خاص متهم میکند که این ادعای جنابعالی به گواه تاریخ سخنرانی های آقای قنبریان ادعایی بی اساس و نشان دهنده این است که فرد مورد خطاب تان را به دقت تجزیه و تحلیل نمی کنید!

   دوستان روشن بین توجه داشته باشند، آقای قنبریان و جریان فکری ایشان چک سفید امضا به کسی نداده اند و معیار طرفداری از جریان ها و افراد را حرکت در جهت منافع ملت ایران و انقلاب اسلامی میدانند و هر کس که از این معیار ها خارج شود دیگر مورد تایید آنان نیست. فقط جهت یادآوری خدمت دوستانی که با سخنرانی های ایشان به صورت موردی برخورد میکنند عرض می کنم ایشان در سخنرانی خودشان با موضوع “دلواپسی بداء” که پیش زمینه سخنرانی “زاویه دیدگاه امام با برخی یاران” می باشد که درخواست دارم دوستان اهل تحقیق آن را مورد تامل قرار دهند، در همین بحث ظهور میگوید « البته دولت قبلی(دولت نهم و دهم) هم گوش به فرمان نبود. آقا(مقام معظم رهبری)می گفت بیداری اسلامی او(احمدی نژاد)برایش آمریکای لاتین مهم تر بود. اصلا محل نمی ذاشت به بیداری اسلامی » و از جمله در زمینه جریان انحرافی  و ورود افراد مشکل دار به کابینه دولت، همواره آقای قنبریان دولت احمدی نژاد را مورد انتقاد قرار داده است.

  • متاسفانه آقای مهاجرانی در بخشی دیگر از تحلیلشان که هیچ ربطی به موضوع ندارد رو به سیاست زدگی می آورد و حرف های ژورنالیستی درباره دولت آقای احمدی نژاد را تکرار میکند.

   این را بگویم بنده به عنوان یک فعال دانشجویی انتقادات جدی به دولت احمدی نژاد دارم و اگر بیشتر از شما نباشد قطعا کمتر نیست و این را بدانید که آقای قنبریان هم انتقادات جدی  نسبت به دولت آقای احمدی نژاد دارد.

ولی موضوعاتی را بیان کردید که لازم میدانم توضیحاتی عرض کنم:

*فساد در هر جا که باشد فساد است و محکوم. ولی اگر ریشه ی فساد را در نظر نگیریم دچار خطا می شویم. به عنوان مثال معاون اول دولت دهم که شما نام بردید یکی از استانداران(استان کردستان) دولت آقای هاشمی رفسنجانی بود. آقای محمد رضا رحیمی در مورد آقای هاشمی کتابی با عنوان((سردار سازندگی))نوشته است. زمانی که آقای هاشمی با هواپیما قصد نشستن در فرودگاه استان کردستان را داشتند طوری تراکتور ها را کنار هم چیدند که از بالا خوانده شود “زنده باد هاشمی” زمانی که ایشان خواست معاون اول شود جریان اصولگرایی این عمل را به شدت مورد انتقاد قرار داد. و به نظر بنده انتخاب ایشان بعنوان معاون اول از سوی احمدی نژاد ادامه همان اشتباهات بود.

*آقای اسحاق جهانگیری رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و وزیر صنایع دولت اصلاحات که هم اکنون معاون اول آقای روحانی هستند پرونده ای به شماره”841/418/2ط/ی” به رقم 60.825.378.000  ریال دارد. این پرونده مربوط به سالهای 81 تا 83 است که دریافت و پرداخت خلاف قانون داشته است و دیوان محاسبات حکم داده که بالاترین مقام وزارت صنایع باید مبلغ مذکور را بپردازد و همچنین یک سال انفصال از خدمت برایشان حکم صادر کرده اند. جالب است بدانید زمانی این پرونده در دیوان محاسبات بررسی می شده که آقای رحمانی فضلی(وزیر کشور آقای روحانی)آن موقع رئیس دیوان محاسبات بود.

*آقای بابک زنجانی در بانک مرکزی(زمان آقای نوربخش) دولت سازندگی پرورش و رشد یافت. البته گناهِ فساد ایشان بر گردن دولت نهم و دهم هم نیز می باشد.

*حال از این بگذریم که روزی آقای هاشمی در نماز جمعه می گفت « مسئولان کشور باید مانور تجمل بدهند!» و از آن زمان ریشه اشرافی گری و تجمل گرایی شروع به رشد نمود.

*بگذریم از آقای بیژن نامدار زنگنه وزیر دولت های سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید، در پرونده کرسنت 45هزار و 705 میلیارد تومان که بیش از یک سال بودجه عمرانی کل کشور است خسارت زده است! بابک زنجانی و مه آفرید خسروی روی هم 7/5 میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کردند و حال خود شما حساب کنید ضرری که وزیر دولت سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید به کشور زده چند برابر این عدد می باشد.

   در پایان به عنوان یک برادر دینی خودم و شما را توصیه به رعایت انصاف و عدالت و تقوای اجتماعی سیاسی می کنم. اگر هم مخالف کسی هستیم سعی کنیم ادبیات مناسبی را انتخاب کنیم. و با غرض به کسی انتقاد نکنیم، گفت “چون غرض آمد هنر پوشیده شد   صد حجاب از دل به سوی دیده شد”

 در مقابل افراد علمی درست نیست به آنان اتهام ناروا بزنیم و خارج از ادب است 95 درصد پای منبری های فرد مورد خطابش را افرادی که چشم و گوش بسته مطالب را می پذیرند معرفی کند. توجه داشته باشید در جمع کسانی که پای منبر علمی آقای قنبریان می نشینند اقشار مختلفی مانند جانبازان، خانواده شهدا، اساتید حوزه و دانشگاه، طلاب و دانشجویان زیادی کسب فیض می کنند و از دوستان اهل تحقیق درخواست دارم برای روشن تر شدن موضوعِ مورد بحث، سخنرانی آقای قنبریان با موضوع “دلواپسی بداء”  را مورد تامل قرار دهند.

به امید حرکت به سوی منطقی علمی تر و حکیمانه تر

 فرشاد حسنی فر فعال دانشجویی

 

کد خبر : 3757