ماجرای جذاب آشنایی هوشنگ نصیرزاده با همسرش

سیده مرجان میرسکاک متولد 1341 شهر اهواز همسر هوشنگ نصیرزاده است. کارشناس فوتبال و داوری فوتبال و پای ثابت برنامه های تلویزیونی؛ اما خانم میرسکاک می گوید هیچ وقت فوتبال را دوست نداشته و از فوتبال هیچ نمی داند و تاکید می کند دانشش در زمینه فوتبال به اندازه دانش آقای نصیرزاده در زمینه خیاطی است؛ چه اکثریت دست کم وقتی دکمه ای از پیراهن شان می افتد از پس دوختنش برمی آیند و تا این حد خیاطی می دانند اما این کارشناس برتر فوتبالی همین قدر هم از خیاطی نمی داند. با خانم میرسکاک درباره آشنایی و ازدواج با هوشنگ نصیرزاده به گفتگو نشستیم.

آشنایی شما به چه صورت بود؟

– ما سال 1362 در شرکت ملی نفت به همراه مهندسین مشاور چگالش برای نقشه های کارخانه ام جی ال 900 و 1000 در مناطق نفت خیز استخدام شدیم. در آن زمان یکی از افرادی که برای استخدام آمد و زبانش هم خوب بود، آقای نصیرزاده بود که از بهبهان به اهواز آمد و استخدام شد. قرارداد ما برای این پروژه 6 ماه بیشتر نبود و بعد من به سازمان آب و برق خوزستان، مهندسی نیروگاه ها منتقل شدم و آقای نصیرزاده در شرکت نفت ماند.

من آنجا تبدیل وضعیت شدم. آن زمان آقای نصیرزاده یک کتابی دست من دیده بودند که مخصوص پاسخگویی به سوال های گزینش بود. ایشان برای گرفتن آن کتاب، از اطلاعات اهواز شماره منزل ما را گرفت و اتفاقا من خودم هم گوشی را برداشتم و در مورد کتاب پرسیدند. من کتاب را به دست ایشان رساندم و همان هم اسباب آشنایی بیشتر ما و در نهایت منجر به خواستگاری شد.

خواستگاری و مراسم ازدواج چطور برگزار شد؟

– آقای نصیرزاده و خانواده برای خواستگاری به منزل ما آمدند و ما هم مهریه را یک میلیون تومان در نظر گرفتیم که آن زمان مبلغ خیلی زیادی بود. گرچه الان که با شما صحبت می کنم فقط برای خرجی یک هفته آینده از ایشان یک میلیون تومان خواستم. به هر حال بعد از خواستگاری، منزل یکی از دوستان را که خیلی بزرگ بود برای مراسم عروسی انتخاب کردیم و به این دلیل که منزل اصلی آقای نصیرزاده بهبهان بود، در اهواز خانه اجاره کردیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.

یک سال بعد، یعنی سال 65 دختر بزرگمان مژده به دنیا آمد که مهندسی برق الکترونیک و ارشد MBA گرفته و الان دانشجوی دکترای مدیریت بازرگانی و کارمند مهندسی ابزار دقیق در شرکت نفت است. همسرش هم دکتر فرخیان از اساتید دانشگاه چمران است و دکترای فیزیک خاک از آخن آلمان دارد. چهار سال بعد و در سال 69 هم الهه به دنیا آمد که الان مهندس کامپیوتر و دانشجوی ارشد رشته کامپیوتر، تجارت بین الملل است و سال 78 هم پسرم رضا به دنیا آمد که الان دبیرستانی است و به کار دوبله مشغول است و صدای خیلی خوبی هم دارد.

آقای نصیرزاده از ابتدا فوتبالی بودند؟

– ایشان آن زمان داور درجه سه فوتبال بود. من هم از همان روزی که با ایشان آشنا شدم تا الان، اصلا از فوتبال سر در نمی آورم و حتی بازی هایی که ایشان نگاه می کند، اصلا اسم تیم هایش را هم نمی دانم. در حقیقت هیچ چیزی از فوتبال نمی دانم و جالب است بدانید نه تنها من، بلکه دخترهایم هم هیچ نمی دانند و نصیرزاده هم درباره فوتبال اصلا با ما صحبت نمی کند؛ یعنی حتی یک کلمه در رابطه با فوتبال و ورزش صحبت نمی کنیم. نه ما می دانیم ایشان کارش چیست و نه اصلا از داوری فوتبال چیزی می دانیم. فقط گاهی مواقع می آید ما را توجیه می کند که الان می خواهم با برنامه 90 صحبت کنم، هیچ حرفی نزنید و اگر هم ظرف می شویید، صدایش نیاید! در چنین مواقعی فقط می فهمیم ایشان می خواهد صحبت کند.

هیچ وقت هم نخواستید در این رابطه چیزی بدانید؟

– نه! ولی خواهرهایم همه فوتبالی هستند و بازیکن ها را می شناسند. پسرمان هم فوتبال ایرانی را نمی شناسد و فقط فوتبال خارجی می بیند. بعضی مواقع هم که در ماشین هستیم، ایشان ساعت ها با تلفن درباره فوتبال حرف می زند و ما فقط سکوت می کنیم و هیچ نمی فهمیم. البته رابطه هم شکر خدا شیرین است. مواقعی هم که ایشان مهمان برنامه نود هستند، ما دقایق اول را می بینیم و بعد ترجیح می دهیم بخوابیم چون ما از فوتبال و داوری و فول و اوت و … هیچ نمی دانیم و اصلا از صحبت های ایشان و آقای فردوسی پور سر در نمی آوریم. فقط در نوروز گذشته برنامه آقای گزارشگر را کامل دیدیم.

از فوتبال دیدن ایشان ناراحت نمی شوید؟

– چرا؛ ولی به همین دلیل ما در منزل سه اتاق خواب، یک پذیرایی و یک هال نشیمن داریم و جالب است بدانید 5 تلویزیون 36 تا 50 اینچ در همه اتاق ها هست و هر کس هر برنامه ای می خواهد می بیند.

پس دعوایی در کار نیست؟

– نه، معمولا نصیرزاده در هال می نشیند و ما برای دیدن سریال ها به پذیرایی می رویم. فقط یک بار در سال 78 همان اوایل پخش برنامه نود، ایشان با این برنامه صحبت می کرد و راجع به صحنه های داوری می گفت، من آمدم به اتاق دیگر بروم، خود به خود از بین ایشان و تلویزیون رد شدم و ایشان تصویر را ندید و مجبور شد به آقای فردوسی پور بگوید اگر ممکن است یک بار دیگر ببینم، ولی آن تصویر دیگر رفته بود.

بعد که صحبتش تمام شد با عصبانیت آمد و به من گفت چرا متوجه نیستید، نباید بیایید از بین من و تصویر رد شوید! از نکات جالب دیگر اینکه بعضی اوقات در زندگی قهر و آشتی پیش می آید. در یکی از همین مواقع من سوار ماشین خودم شدم و از خانه بیرون آمدم و خیلی هم عصبانی بودم و رادیو هم روی موج رادیو جوان روشن بود. یکباره دیدم ایشان با رادیو جوان زنده صحبت می کند و بحث می کند…

یعنی شما صدای ایشان را از رادیو شنیدید و اصلا عین خیال شان نبود، عصبانیت تان بیشتر شد؟

– بله ایشان هم با یکی از مجری های خانم رادیو صحبت می کرد و من بعد به او گفتم خوب بلدی با مردم صحبت کنی، با ما بلد نیستی!

ماه عسل کجا رفتید؟

– شیراز؛ حافظ و سعدی و تخت جمشید و …

اولین هدیه را کی از آقای نصیرزاده گرفتید؟

– آن زمان شرکت نفت به جای عیدی سکه می داد. ایشان هم همه را به ما هدیه می کرد. الان هم هر جا برای سخنرانی می رود، اگر هدیه ای بدهند، به خانه می آورد و به من هدیه می کند.

حتما برای دوره های بین المللی هم به خارج از کشور می رفتند؟

– بله اما ایشان از کسانی هستند که کلا خانواده دوست هستند و در این چند سال هر جا می رفتند، ما را هم با خودشان می بردند و فقط دوره ها را تنها می رفتند که در آن سفرها هم بیشترین سوغاتی ها را برای ما می آوردند و کمتر برای خودشان خرید می کنند. مثلا الان تمام گوشی های بچه ها از بهترین مارک است، به جز گوشی خودشان. از طرفی هم تنها تلفنی که جواب می دهند، تلفن من و بچه هاست و همیشه می گوید خودم را مسئول حل همه مشکلات خانواده می دانم.

 

منبع: هفته نامه تماشاگران امروز

کد خبر : 4208