بهبهانما– متن زیر نوشته حجت الاسلام و المسلمین قنبریان می باشد که به تحریریه ارسال شده است.
این نوشتار در چه حالی نوشته می شود؟محسن قنبریان[1]
در حالی که حدود 4 ماه از رفتن امام جمعه محبوب بهبهان (حاج آقا ابوعلی) می گذرد فاضلی جوان –که امام جمعه موقت ایشان بود- 4 ماه است خطبه می خواند مردم به اشارت برخی بزرگترها در حمایت از امام جمعه دائم شدن این فاضل جوان طومار هم نوشتند اما با گذر زمان متنابعی برای رد یا قبول از سوی متولیان امر ، هنوز هیچ خبری نشده است. اگر قرار بود ایشان را به امامت جمعه قبول کنند ظاهرا تاکنون می بایست با ایشان حرفی زده می شد ، مصاحبه یا مدارکی مطالبه می شد که نشده است. بلکه سخنانی مثل اینکه برای بهبهان باید کسی با سابقه امام جمعه گی بیاید و مانند اینها شنیده می شود.
مفاخر و ذخایر علمی و معنوی این شهر
بهبهان که از دیر زمان شهر علم و اجتهاد بوده الان نیز از آن خالی نیست عالمانی درس خوانده و پارسا در قم و بهبهان دارد که برخی آنها از همسالان و همطرازان خود برترند از سلف صالح گذشته مثل(آیات: مدرس ، مجتهدی ، سعادت ، موسوی و…) امروز مثل حضرات:آیتی مقدم و دعاوی و… را در بهبهان داریم و از نسل بعد اینها عالمانی وارسته چون حضرات: سید قدرت اله ناصری ، عبدالمجید زکی پور ، عبدالرحیم سلیمانی ، کریم زاده ، شهابی و…
برخی از اینها در پارسایی و تقوا و زهد مثال زدنی هستند. برخی در بصیرت انقلابی مورد اشاره ی بزرگان انقلاب و اسلام در قم هستند. مراتب علمی و اجتهادی برخی مطلقاً از برخی فضلایی که اسفند ماه گذشته عکسهایشان برای خبرگان روی در و دیوارها چسبید کمتر نیست کاندید نشدن برخی از اینها و همپایه های دیگرشان –که از قلم بنده افتاده اند- عمدتاً بخاطر ملاحظات اخلاقی(مثل بودن من به الکفایه ، قبح مطرح کردن خود ، دردسرهای شناساندن و رای جمع کردن و برخی زد و بندهای غیر اخلاقی انتخابات و…) است. برخی از اینها مورد اعتماد بزرگان و اعاظم حوزه قم یا امین آنها در منطقه ی خود یا متولی مرکزی از مراکز مهم علمی یا عضو هیات علمی آن مراکز هستند و…
به راستی چرا؟
به راستی چرا برخی از حضرات این دو طبقه ی یاد شده از عالمان این شهر – که اسامی شان بیش از نامبرگان است-نتوانند تصدی مناصب روحانی این شهر از جمله امامت جمعه و غیر از آن را بر عهده گیرند؟!
اگر کهولت سن یا کم توانی جسمی طبقه اول عذر است ، می بینیم همسالان و هم دوره های اینان دیروز و امروز در مراکز مهمتر به همین مناصب مشغولند. حداکثر از فضلای جوان در کنار خود استفاده می کنند تا هم وزانت آن جایگاه محفوظ بماند و هم چابکی و روزآمدی آن تامین شود. چیزی که در شهر دیگر یا مرکز استان حسن است چرا در این جا عیب باشد؟! مصیبت آنجاست که برخی متصدیان و متولیان نه تنها ارتباطی با عالمان طراز اول این شهر ندارند بلکه حتی آنها را نمی شناسند![2] تازه این عذر برای قریب به ده نفر از عالمان پر سابقه طبقه دوم یاد شده -که عمدتا ورودی های پس از انقلاب و اوایل دفاع مقدس به حوزه علمیه اند-منتفی است.چون همه در سن کمال و پختگی و در عین حال توان و سر زندگی اند.
به راستی چرا برخی از حضرات این دو طبقه ی یاد شده از عالمان این شهر – که اسامی شان بیش از نامبرگان است-نتوانند تصدی مناصب روحانی این شهر از جمله امامت جمعه و غیر از آن را بر عهده گیرند؟!
اگر گفته شود برخی از این دو طبقه از پذیرش چنین مناصبی استنکاف دارند گفته می شود: از چند تن از اینان خواسته شده که استنکاف کرده اند؟در چه سطحی خواسته شده که نپذیرفته اند؟ اگر “صرف فرض عدم پذیرش” مانع دعوت صالحترین های از این دو طبقه شده است در آنصورت بهتر است متولیان این امر از خود بپرسند چرا شایستگان علم و تقوا و پیشکسوتان مبارزه و انقلاب –که هم اکنون هم در صحنه اند- دعوت ما را نمی پذیرند؟! بعلاوه که “صرف فرض عدم پذیرش” ، عذر مسموعی نیست و شواهد روشنی وجود دارد که عدم پذیرش از سوی دیگر است.
فضلای جوانتر این شهر
حقیقت این است که نماز جمعه تنها مناسک عبادی است که به تعبیر شهید مطهری خطابه جزء عبادت شده است. توصیه به تقوا و راهبری مردم به سمت مصالح دینی آنها از مثل دستغیب ها و صدوقی ها شنیدنی تر و شدنی تر است. اما اگر به آن نصاب پیدا نشد یا خدای ناکرده تنگی دیدها ، وزنه ها و مفاخر را ندید و انقلاب و مناصب روحانی آن را در حد هماهنگی و منقادی با متولی بخش کوچکی از نظام اسلامی فرو کاست ، باز هم فضلای جوانی از این شهر هستند که بتوانند این مناصب روحانی را اداره کنند و متولیان بالادستی را از عملکرد خود راضی نگه دارند. اجازه دهید از فهرست کردن نام این فضلاء خودداری کنم که بعلت کثرت عددی قطعا برخی از قلم می افتند یا دچار بعضی حواشی خواهم شد. فاضل جوانی که 4 ماه است خطبه می خواند و رضایت نسبی مردم و روحانیون را هم تامین کرده است یکی از آنان است. هم سطح ایشان در سنین کمتر یا بیشتر هم در بین طلاب و فضلای این شهر باز پیدا می شود.
آیا اختلافی هست؟!
شاید بخصوص وقتی نوبت به چنین فضلای جوانی برسد ، نشدنش گردن تفرقه و اختلاف خود روحانیت گذاشته شود که اتفاق نظری روی یک فرد ندارند!
این یک رجم به غیب است. از قضا هم بزرگان روحانی این شهر و هم فضلای جوانتر گله مند این هستند که در این گونه مسائل ، متصدیان هیچ مشورتی با آنها انجام نمی دهند در حالی که “شاورهم فی الامر” یک تکلیف است نه یک حق قابل اسقاط.”الامر” ناظر به امور عمومی و غیر شخصی است که مناصب اجتماعی و اداره نظام اسلامی از زمره آن است.[3] در تفسیر عیاشی ذیل این آیه شریفه(ج1 ص 204 و 205) روایتی از جناب علی بن مهزیار است که :امام جواد(ع) به من نوشت از فلانی بخواه که نظر خود را به من بگوید”و او داناتر است که چه چیز در شهرش جایز است” و چگونه باید با پادشاهان رفتار کرد همانا مشورت مبارک است خداوند در آیات محکم قرآن به پیامبرش فرمود: و شاورهم فی الامر… پس اگر آنچه می گوید جایز باشد خواهم نوشت و نظرش را تایید خواهم کرد و اگر جایز نباشد امیدوارم آنرا در راه روشن قرار دهم انشاءالله” شاهد بر “او داناتر است که چه چیز در شهرش جایز است”میباشد وقتی امام معصوم در امور یک شهر با عالمان آن شهر مشورت میکند تکلیف غیر معصوم به طریق اولی است.
اگر مثل برخی دیگر تیرک های ارزشهای اسلامی و انقلابی زده شود در آن صورت روحانیون انقلابی این شهر اشعری مسلک نخواهند بود که “هر چه آن خسرو کند شیرین بود”! سخن به اعتراض خواهند گفت و راه بر تعویض خواهند پیمود.
بعلاوه اقلاً در دهه اخیر ثابت شده که روحانیون و فضلای این شهر برای مصالح عالیه نظام اسلامی و مصالح دینی و دنیوی مردم خود به راحتی با هم توافق میکنند و کمترین اختلاف ممکن را نسبت به شهرهای دیگر دارند. نمونه آن قبل و بعد از امام جمعه گی حاج آقا ابوعلی دیده شده است.
مردمی مهمان نواز
گرچه مفاخر و ذخایر الهی خوبی در این شهر برای اسلام و انقلاب هست اما مردم این شهر ثابت کرده اند که قومیت گرا و نژادپرست نیستند. استقبال و بدرقه شان با برخی بزرگان شاهد این ماجراست اما و اگر آن مهمانها کسانی مثل حاج آقا ابوعلی باشند ، روحانی ای وارسته و زاهد ، بصیر و انقلابی.
در دفترش جز به آب از کسی پذیرایی نکرد. یک ریال خود را مدیون اداره ای یا صاحب ثروت و منصبی نکرد. بنده در نماز جمعه ایشان اقلاً برای چند دقیقه خود را در مسجد کوفه امیرالمومنین(ع) دیدم. وقتی که حتی از تسلیت گفتن وفات عمویش توسط مجری پشت تریبون مصلی اعتراض کرد که:”این تریبون عمومی است مال بنده نیست تا تسلیت عمویم را بخوانید”! اگر چنین کسانی یافت شوند علی الاصول همه آن مفاخر و ذخایر دینی و انقلابی پشت سرش جمع خواهند شد (چنانچه دیدیم) و هیچ اصراری بر بهبهانی بودن ندارند.
اما اگر مثل برخی دیگر تیرک های ارزشهای اسلامی و انقلابی زده شود در آن صورت روحانیون انقلابی این شهر اشعری مسلک نخواهند بود که “هر چه آن خسرو کند شیرین بود”! سخن به اعتراض خواهند گفت و راه بر تعویض خواهند پیمود.
11/5/95
[1] مسئولیت این نوشتار با شخص بنده است و سخنگوی جمع ، مسجد یا نهادی نیستم
[2] در انتخابات خبرگان اخیر یکی از کاندیدهای معروف خبرگان استان خوزستان برای جلب رای و حمایت محضر یکی از عالمان مسن شهر رسیدند و با کمال تعجب از بودن چنین عالمی در بهبهان اظهار بی اطلاعی کردند! همین گزارش از برخی متصدیان امر نماز جمعه هم شنیده شده است
[3] بالاتر از این وقتی حتی در مثل انتخابات خبرگان اخیر برای برخی خیرخواهی ابتدایی کردند شنیده نشد و از قضا از همان بابت هم آن بزرگواران خسارت دیدند
دانلود متن کامل : کلیک کنید
سخن بسیار بجایی است.
من دو تا مطلب را خدمتتون عرض می کنم.
اول اینکه یک نفر از همین علمای بزرگ پیش قدم شده و طوماری را مبنی بر معرفی مثلا یک، دو یا سه نفر که مورد اتفاق علمای شهر – چه درون و چه بیرون- باشد به امضا برسانند و به متولیان امر چه در استان و چه در مرکز کشور با همین استدلالات بفرستند و اگر هم صلاح بود با امضای مردم که البته چون بحث تخصصی است فقط ظن مقبولیت کافی ست.
دوم اینکه روحانیون بهبهان – داخل شهری ها- رو رسانه ها معرفی کنند. جلساتشونو پوشش بدن. که هم آراشون رو مردم بشناسند و هم مسئولین و سایر هموطنان تا دیگر شاهد این همه اجحاف و غربت نباشیم.
یک نکته ای هست و آن اینکه ما خودمون مردم رو از خودمون ترسوندیم!
توضیح اینکه: داخل هر شهر و محله و گروهی بین اعضا طبیعتا اختلاف نظر، سلیقه و دیدگاه هست. ولی انگار فقط در بهبهان اینگونه هست و جاهای دیگ همه در یک هدف و یک فکر…
سعی کنیم این توهم رو از ذهنمون دور کنیم و واقع بین باشیم. تا کمبودی رو دیدیم نگوییم شهر ما صاحب نداره و هرکی با دیگری اختلاف داره و یک خودی نمیتونه محور وحدت باشه.
اگ اینطوری بود باید میگفتیم رهبر از لبنان بیارید چون احزاب باهم اختلاف دارند
تاریخ ایران نشان داده است که روحانیت انقلابی در بهبهان همیشه اثرگذار و فعال بوده است. این علما ، بزرگان و روحانیون انقلابی نه تنها در سطح منطقه ، بلکه در سطح ملی تأثیرگذار بوده اند.
در دوران مشروطیت آیت الله عبدالله بهبهانی رهبری مردم را برعهده داشت. تاریخ مشروطه به وجود نام هایی همچون آیت الله عبدالله بهبهانی افتخار می کند.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی آیت الله مجتهدی نماینده ی مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری – که روح ایشان قرین رحمت بی پایان الهی باد – نقش تأثیرگذار خود را در رهبری مردم به عهده داشت. امروز نیز شاهد آن هستیم که روحانیت مبارز و انقلابی در میان مردم حضوری فعال و تاثیرگذار دارند. در جامعه ی امروز نیز روحانی متعهد ، آگاه ، انقلابی و شجاع ، حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج محسن قنبریان پرچم انقلابی گری را همچون دیگر روحانیون مبارز برافراشته است. احسنت بر این روحانی انقلابی شهرستان بهبهان .
سلام خدمت روحانی دلسوز حاج آقا قنبریان از انجایی که انقلاب اسلامی از اساس بر پایه مطالبات حق شکل گرفت حمایت می کنیم از این مقاله ارزشمند وخطاب به ایت الله جزایری عرض می شود فرزندان شما در بهبهان از کسی که طراز انقلاب در درجه اول ودر حد بهبهان باشد مانند حاج اقا ابوعلی با جان ودل حمایت می کنند ودر خواست داریم حتی المقدور حاج اقای طواف رو انتخاب کنند ولی مطمئن باشند بهبهان عالم دیده قطعا با کسی که مناسب نباشد کنار نخواهد امد
طراحی :: حامد موثق پور