بهبهانما، دو خاطره به تاریخ 2 اسفندماه 1365 و 5 مرداد ماه سال 1371 را از کتاب خاطرات حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی باز نشر می کند.
خاطره 2 اسفندماه 1365: “آقای روحانی و آقای (ابراهیم) سنجقی به عیادت آقای (محمد)فروزنده رئیس مهندسی قرارگاه خاتم ـ که در اثر تصادف در بیمارستان بستری است ـ رفتند. گزارشها را خواندم. ساعت نه صبح با اتومبیل از راه کهکیلویه به طرف تهران حرکت کردیم. در بین راه از شهرهای امیدیه، بهبهان، گچساران و مراکز نفتی عبور کردیم. ناهار را در کنار رودخانه ای در شرق بهبهان صرف کردیم. از شهر چلوکباب آوردند؛ خوب بود و ارزان. مغرب به یاسوج مرکز استان (کهکیلویه و بویراحمد) رسیدیم. گشتی در شهر زدیم. تمیز و زیبا است. در مهمانسرای استانداری ماندیم. فقط استاندار و معاونش از حضور ما مطلع بودند. تا آخر شب از استاندار، توضیحاتی در خصوص منابع و امکانات و نیازها و اوضاع استان گرفتیم. شام خوردیم و خسته خوابیدیم. تلفنی با عفت صحبت کردم و گفتم در راه مراجعت هستیم. قبل از یاسوج در گردنهها، در کنار آبشاری توقف کردیم. خیلی با صفاست. در مذاکرات با فرماندهان به این نتیجه رسیدیم که فعلاً ماندن ما در خوزستان ضرورتی ندارد، زیرا فعالیت عملیات موعود انجام نشد و تصمیم به بازگشت گرفته شد. “
خاطره 5 مرداد ماه سال 1371: “تا ساعت ده صبح كارها انجام شد. [آقاي محمد سعيدي كيا]، وزير راه و ترابري آمد. كارها را گزارش داد و در مورد سفر به پاكستان كسب نظر كرد. در مورد مسايل سازمان هواپيمايى كشورى هم صحبت شد.
امام جمعه بهبهان آمد. اظهار وفادارى كرد و براي نيازهاي عمرانى منطقه و اعاده فرماندار سابق به كار استمداد كرد. نماينده رَزَن همدان آمد و از شوراى نگهبان به خاطر ابطال انتخابات كه پيروز شده بود، شكايت كرد.
آقاى جلال ساداتيان، نماينده همدان آمد. اوضاع استان را گفت و از باند حاكم بر استان شكايت داشت. براى عمران استان استمداد كرد. امام جمعه ياسوج و استاندار و نمايندگان چهار محال بختيارى آمدند. براى عمران استان استمداد كردند و از آثار مثبت سفر سال گذشته من اظهار امتنان نمودند.
عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت. شب تا ساعت نُه و نيم كار كردم. به خانه آمدم و سريال «چراغ خانه» و بخشى از مسابقات المپيك بارسلون را ديدم.”